دمو |
مثل یک قطره ی آب مثل یک قطره به سوی تو چکیدم و تو را غربت رعد وجودم لرزاند و چنان موج صدایم به سکوتت تابید که تو فریاد زدی لیک گوشی نشنید و من اندازه یک قطره به قلبت خوردم لیک آواز مرا جز خودم هیچ کسی گوش نداد آسمان قلبت ابر پر باران گشت و من از چشم تو بر گونه ی تو غلتیدم و از آنجا به سر نامه ی ننوشته ی خود که در آن حادثه ها می لرزید و کلامش همه معراج جدایی ها بود من از آن قلب تهی به سر نامه ی غمگین جدایی رفتم و در آن لحظه چنان خشکیدم که دگر قطره نبودم ورقی خشک و مچاله به لب پنجره ی تنگ قفس بودم و بس و تو یادی خاموش در میان قلبت قطره ای تازه چکید وای بر من که چنان لرزاندم و چنین گشتم تنها ماندم وای برمن ...
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : فتا بلاگ] [Weblog Themes By : bl7.ir] |