دمو
 



نواختم صدای پای باران را

برجاده رهایی

به آغوش خنده زمین رفتن

دستی ست که ابدیت را نجوا می کند

کلبه خمیده من

سالهاست در کنج افتاده

دود خیال همیشه روشن ست

و خنده آب را از کناره ها می توان شنید

می دوم از لابه لای نیش خارها

زخم هایم رامرحمی از خیال رسیدن می گذارم

ندانستن ها را یکی یکی کردم

و با صدای پای باران نواختم


امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ] [ ۰۹:۲۵:۵۵ ] [ دمو ] [ نظرات (0) ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
.: Weblog Themes By bl7 :.

درباره وبلاگ

دمو سایت
نویسندگان
لینک دوستان
لینکی ثبت نشده است
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
پیوندهای روزانه
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
موضوعات وب
امکانات وب