دمو |
نواختم صدای پای باران را برجاده رهایی به آغوش خنده زمین رفتن دستی ست که ابدیت را نجوا می کند کلبه خمیده من سالهاست در کنج افتاده دود خیال همیشه روشن ست و خنده آب را از کناره ها می توان شنید می دوم از لابه لای نیش خارها زخم هایم رامرحمی از خیال رسیدن می گذارم ندانستن ها را یکی یکی کردم و با صدای پای باران نواختم
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : فتا بلاگ] [Weblog Themes By : bl7.ir] |