دمو |
وقت تنگ است و نفس سرد است شب تاریک و غم بی پایان اشک های مهربان دخترک در زیر باران ناتمام می نویسم بر قطره های باران راز غم آلوده یک آرزوی بر باد رفته می کوبم به قلب سرخ یک رهگذر شب پرست شب سکوت آشنیانه بی صدا احساس خاموش تنم لرزان همچو بید دستانم سرد از التهاب روزگار آه . . . آسمان چه ساده رنگ مرا از یاد می برد ! و زمین رد پای مرا !
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : فتا بلاگ] [Weblog Themes By : bl7.ir] |