دمو
 



مسافر خسته ی من بار سفر رو بسته بود

تو خلوت آیینه ها به انتظار نشسته بود

می خواست که از اینجا بره اما نمی دونست کجا

دلش پر از گلایه بود ولی نمی دونست چرا

دل که به جاده می سپرد کسی اونو صدا نکرد

نگاه عاشقونه ای برای اون دعا نکرد

حالا دیگه تو غربتش ستاره سر نمی زنه

تو لحظه های بی کسیش پرنده پر نمی زنه

با کوله بار خستگی تو جاده های خاطره

مسافر خسته ی من یه عمره که مسافره


امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ] [ ۰۹:۲۱:۳۹ ] [ دمو ] [ نظرات (0) ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
.: Weblog Themes By bl7 :.

درباره وبلاگ

دمو سایت
نویسندگان
لینک دوستان
لینکی ثبت نشده است
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
پیوندهای روزانه
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
موضوعات وب
امکانات وب