دمو
 



بپیچ ای تازیانه ! خرد کن ، بشکن ستون استخوانم را
 

به تاریکی تبه کن ، سایه ی ظلمت


بسوزان میله های آتش بیداد این دوران پر محنت


 فروغ شب فروز دیدگانم را


 لگدمال ستم کن ، خوار کن ، نابود کن


 در تیره چال مرگ دهشتزا


امید ناله سوز نغمه خوانم را


 به تیر آشیانسوز اجانب تار کن ، پاشیده کن از هم


پریشان کن ، بسوزان ، در به در کن آشیانم را


بخون آغشته کن ، سرگشته کن در بیکران این شب تاریک وحشتزا


 ستمکش روح آسیمه ، سر افسرده جانم را


 به دریای فلاکت غرق کن ، آواره کن ، دیوانه ی وحشی


 ز ساحل دور و سرگردان و تنها


 کشتی امواج کوب آرزوی بیکرانم را با وجود این همه زجر و شقاوتهای بنیان کن


 که می سوزاند اینسان استخوان های من و هم میهنانم را

 

طنین افکن سرود فتح بیچون و چرای کاررا


سر می دهم پیگیر و بی پروا ! و در فردای انسانی


 بر اوج قدرت انسان زحمتکش


 به دست پینه بسته ، می فرازم پرچم پرافتخار آرمانم را



(کارو)





امتیاز:
 
بازدید:
[ ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ] [ ۰۹:۳۷:۱۶ ] [ دمو ] [ نظرات (0) ]
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :
.: Weblog Themes By bl7 :.

درباره وبلاگ

دمو سایت
نویسندگان
لینک دوستان
لینکی ثبت نشده است
لینک های تبادلی
فاقد لینک
تبادل لینک اتوماتیک
لینک :
خبرنامه
عضویت   لغو عضویت
پیوندهای روزانه
پنل کاربری
نام کاربری :
پسورد :
عضویت
نام کاربری :
پسورد :
تکرار پسورد:
ایمیل :
نام اصلی :
موضوعات وب
امکانات وب